Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-05-07@06:01:48 GMT

روزی ما دست زهر عقرب است

تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۲۲۸۵۷۰

روزی ما دست زهر عقرب است

وقتی حرف از کار و اشتغال می‏شود، ذهن‏ها به سمت یک میز و کامپیوتر می‏رود. برای بسیاری شغل داشتن به نشستن پشت یک میز خلاصه می‏شود؛ در این میان البته کسانی هم هستند که تعریف دیگری از شغل و اشتغال دارند. آقای «وحید بهروز» و همسرش، زوج جوانی هستند که تعریف دیگری از شغل دارند. آن‏ها خارج از همه کلیشه‏ها، شغل‌شان را پرورش عقرب انتخاب کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روزنامه صبح نو: وقتی حرف از کار و اشتغال می‏شود، ذهن‏ها به سمت یک میز و کامپیوتر می‏رود. برای بسیاری شغل داشتن به نشستن پشت یک میز خلاصه می‏شود؛ در این میان البته کسانی هم هستند که تعریف دیگری از شغل و اشتغال دارند. آقای «وحید بهروز» و همسرش، زوج جوانی هستند که تعریف دیگری از شغل دارند. آن‏ها خارج از همه کلیشه‏ها، شغل‌شان را پرورش عقرب انتخاب کردند.

بهروز در دانشگاه مهندسی عمران خوانده است. او پروانه نظام مهندسی دارد و در شهرش مراغه تا همین ۶ ماه قبل، در رشته خودش کار می‏کرد؛ اما شرایط در رشته‏ای که چهار سال برایش زحمت کشیده و درس خوانده بود، مساعد نبود. او در گفتگو با «صبح نو» توضیح می‎دهد: «در دو سال گذشته من از نقشه‏هایی که امضا می‏کردم، حتی سه میلیون تومان هم درآمد نداشتم.»
همین موضوع باعث می‏شود تا به فکر راه انداختن کسب‌و‌کاری باشم. اولین و راحت‌ترین راه هم سر زدن به اینترنت بود: «در اینترنت دیدم که پرورش عقرب از شغل‌های پردرآمد جهان است.» همین باعث می‏شود که وحید درباره حشرات سیاه‎رنگ ترسناک تحقیق کند. در دنیا این شغل به‌شدت موردتوجه است و در ایران هم کارگاه‎هایی هستند که تولیدات عقرب دارند: «در کلاس‏های پرورش عقرب ثبت‎نام کردم.» یک سال می‏شود که بهروز در حوزه پرورش عقرب فعال است و ۶ ماه هم از پرورش عقرب‌هایش می‎گذرد.»

۸۰ میلیون می‏فروشیم
در ابتدا البته پرورش عقرب ساده نبوده است، بسیاری از دوستان و آشنایان او، بعد از شنیدن تصمیمش، واکنش نشان دادند: «خیلی‏ها من را مسخره کردند و بسیاری هم باورشان نمی‏شد که چنین شغلی وجود داشته باشد. هنوز خیلی‏ها باور نمی‏کنند که پرورش عقرب دارم.» همسر بهروز، اما در ابتدا با او همراه شد: «بعد از تصمیم همسرم نیز با من شروع کرد.» حال تنها نیروی کارگاه کوچک او همسرش است. بعد از تصمیم خانواده بهروز، آن‏ها در یک اتاق ۱۰‌متری، پرورش هزار عقرب را با هزینه ۱۰‌میلیونی شروع کردند: «هزینه برای شروع کار متفاوت است. گونه‏های مختلفی در عقرب وجود دارد. هر کسی می‏تواند کارش را به نوعی شروع کند. حتی می‏توان از طبیعت عقرب شکار کرد. برای شروع کار باید سبد‌ها و بست‎هایی برای نگهداری عقرب تهیه کرد.» پرورش عقرب، اما به چه دردی می‏خورد؟ بهروز توضیح می‏دهد: «قیمت سم عقرب در جهان خیلی بالاست. در خارج از ایران هر گرم تقریباً ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان به فروش می‏رسد. در ایران، اما این شغل نوپاست که هنوز جا نیفتاده است. دولت هنوز درباره پرورش عقرب کاری نکرده است و اتحادیه‏ای هم وجود ندارد.»


او توضیح می‏دهد که تولیدکنندگان سم، محصولاتشان را به دلال‏ها می‏فروشند: «هر گرم سم در ایران ۷۰ تا ۸۰ میلیون خریداری می‏شود.»، اما تولید سم عقرب به چه دردی می‏خورد؟ وحید توضیح می‏دهد: «در دنیا روی سم عقرب‌ها تحقیقات گسترده‏ای در حال انجام است. تحقیق در خصوص درمان سرطان با سم عقرب در حال انجام است. در تولید آنتی‏بیوتیک و استفاده‏ برای آفت‌کشی در رشته کشاورزی از سم عقرب استفاده می‏شود. تحقیقاتی هم در زمینه درمان رماتیسم و آرتریت و اس‏ام‏اس در حال انجام است.

عقرب‌ها هوای‌مان را دارند
شرایط پرورش هر حیوان یا حشره‏ای متفاوت است. این شرایط برای پرورش عقرب هم وجود دارد: «به صورت کلی عقرب به رطوبت و دما خیلی حساس است. عقرب باید در دما و رطوبت خاص نگهداری شود. از نور می‌گریزد و در روز خواب است و بیرون نمی‏آید. در شب و غروب آفتاب زمان فعالیت آن‏هاست.»
عقرب‌ها هر حشره‏ای را بتوانند مهار کنند، می‏خورند: «ملخ، کرم و سوسک می‏خورند. در کار پرورش، ولی ما به آن‏ها کرم‏هایی به‌نام میل ورم می‌دهیم.»


بهروز عقرب‏هایش را در دمای ۴۰‌درجه سانتی‌گراد نگه می‏دارد: «در دمای پایین هم می‏توانند خودشان را وفق بدهند، ولی به خواب زمستانی می‏روند. گونه‏های مختلف البته شرایط متنوعی را تحمل می‏کنند و حتی بعضی در دمای ۳۰‌درجه هم زنده می‏مانند.»
عقرب‌ها هم مانند هر موجود زنده‏ای دشمنانی دارند: «مرگ و میر عقرب‌ها خیلی کم است. بیماری خاصی ندارند.»


قارچ البته تنها دشمنان آن‏ها هستند. در فضای رطوبتی که نگهداری می‏شوند هم بهترین مکان برای ابتلا به قارچ است. بهروز تأکید می‏کند که عقرب‌ها بسیار بی‎آزارند و برخلاف تصور خیلی‏ها که فکر می‏کنند، جهنده هستند، این‌طور نیست: «عقرب‌ها خیلی آرام‏ و ساکت‏اند. تا زمانی که تحریک نشوند، نیش نمی‏زنند. حتی زمانی که ما به آن‏ها غذا هم می‌دهیم، چنگال‏هایشان را بالا می‏آورند و غذایشان را می‏خورند.»


بهروز توضیح می‏دهد که در ابتدا همسرش هم از عقرب‌ها می‏ترسید، ولی حالا او به راحتی به عقرب‏هایشان غذا می‏دهد: «من یک پسر هفت ساله دارم. او هم از عقرب‌ها نمی‏ترسد. البته تا‌به‌حال به عقرب‌ها دست نزده است، ولی می‏دانم که اگر دست هم بزند برایش مشکلی پیش نمی‏آید. تا‌به‌حال هیچ عقربی نیش‌مان نزده است.»

این عقرب‌های کم‌غذا
«گونه‎های مختلف عقرب، به‌طور متوسط سم متفاوتی را تولید می‏کنند.» از هر هزار عقرب، یک گرم مایع سم به‌دست می‏آید: «در بعضی از گونه‏ها از هر ۴۰۰۰ عقرب، یک گرم سم به دست می‏آید.» سم مایع به‌دست آمده از عقرب‌ها باید فرآوری شود. بهروز توضیح می‏دهد: «از هر ۱۰ تا ۱۲ گرم سم مایع، یک گرم سم خشک به دست می‏آید.» در‌حال‌حاضر عقرب‌های پرورش‏دهنده جوان، در مرحله تکثیر هستند و باردارند. تا یک یا دو هفته دیگر عقرب‏های او وضع حمل می‏کنند: «دوران بارداری عقرب‌ها از سه ماه تا پنج ماه است. عقرب‌ها زنده‏زا هستند.» بعد از به دنیا آمدن بچه عقرب‌ها در پشت مادرشان قرار می‏گیرند و تا یک ماه از شیری که از پشت مادرشان ترشح می‏شود، تغذیه می‏کنند. هر عقرب ماده از ۱۰ تا ۹۰ بچه عقرب می‏تواند به دنیا بیاورد: «یک ماه بعد از خوردن شیر آن‏ها هم می‏توانند حشره بخورند.» مراسم سم‏گیری در عقرب‌ها، اما جالب است. وحید توضیح می‏دهد: «هر چهار تا پنج ماه یک‌بار از عقرب‌ها سم‏گیری انجام می‏شود. عقرب‌ها غذا می‏خورند و سم تولید می‏کنند.» عقرب‌ها از عجیب‏ترین بندپایان هستند: «ما هفته‏ای یک‌بار به عقرب‌ها غذا و آب می‌دهیم. عقرب موجودی است که اگر یک سال هم غذا نخورد، زنده می‎ماند، پنج ماه اگر آب نخورد زنده می‏ماند و اگر یک روز زیر آب باشد، بدون اکسیژن می‏تواند زندگی کند.»


بهروز به خاطر سودی که در پرورش عقرب وجود دارد، از شغلی که برایش در دانشگاه آموزش دیده بود، کناره‏گیری کرد تا از سم عقرب، زر بسازد.

لینک کوتاه خبر: farda.fr/003UEv

منبع: فردا

کلیدواژه: زهر عقرب کسب و کار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۲۲۸۵۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی/ ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم

به گزارش خبرآنلاین، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

همشهری در خبری نوشت:مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

۲۳۳۲۱۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903119

دیگر خبرها

  • روزی بدون رژیم غذایی ؛ سالی یکبار آدم را نمی‌کشد!
  • روزی که آلوز ستاره تراکتور نبود! (عکس)
  • راه اندازی دو مرکز خرید گندم در کهگیلویه/ مراکز شبانه روزی است
  • راه اندازی دو مرکز خرید در کهگیلویه/مراکز خرید شبانه روزی است
  • نظارت مأموران محیط زیست آذربایجان‌غربی بر بیش از۷۶۰ هزارهکتار ازمناطق تحت مدیریت
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی/ ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم
  • هجدهمین یادواره شهدای روستای جعفر آباد رفسنجان
  • روزی به فرزندانم می‌گویم کنار کروس بازی کردم
  • «هفت» دوباره روی آنتن
  • از خورشید فرار نکنید/ ۴ فایده نور طبیعی که نمی‌دانستید